تا حالا شده دوستی داشته باشید که یکدفعه بذاره و بره و ندونید این وسط چی شد که اون اینطور رفت؟ و بعد مرتب از خودتون بپرسید کی رفت؟ اصلا چرا رفت؟ چرا چیزی نگفت و یکدفعه رفت؟ نکنه به خاطر من بود که رفت. شاید آدم تا مدت زیادی فکرش درگیرش باشه و شاید برای همیشه یک علامت سوال در ذهنش باقی بمونه. شاید نتونه هیچ وقت خودش و ببخشه. شاید فکر کنه که اون چرا نبخشید. شاید از خودش بپرسه پس اون همه نوشته ها و حرفهای زیبا و تاثیرگذار که می گفت جزء اعتقادات و باورهاشه چی شد که همش و از بین برد؟ شاید به جواب سوالاش برسه. شاید هم همیشه اون علامت سوال در ذهنش باقی بمونه. شاید فقط بتونه بگه متاسفه و باز از خودش بپرسه یاران ز چه رو رشته الفت بگسستند...
سال اول دبیرستان یه دوست نزدیک داشتم که خوه همدیگه میرفتیم. برای تولدش رفتم خونشون،بهش کادو دادم. دو هفته بعد که خواستم غافلگیرش کنم و بی خبر رفتم، اسباب کشی کرده بودن! نه بهم زنگ زد، نه خبر داد که رفته!
آدسشونو پیدا کردم و یه بار رفتم جلوی خونه جدیدشون ولی رفته بود دفترچه کنکور بگیره. دیگه سراغشو نگرفتم!
یکی دو ماه پیش میدون انقلاب به مقصد آزادی سوار یه ماشین شدم که راننده اش خیلی برام آشنا بود. همون دوستم بود. میگفت "تو دوست خوبی بودی، من بی معرفت بودم! مامانم و جواد (برادرش) همش بهم میگن!" خیلی با هم حرف زدیم ولی بازم نفهمیدم چرا تو اون زمان بی خبر رفت! فقط ذهنمو از درگیری نجات داد!
می گن کوه به کوه نمی رسه آدم به آدم می رسه همینه دیگه
چرا من هر کاری میکنم وبلاگ حمید باز نمیشه؟! تو ازش خبری داری؟ واقعا نگران شدم. خیلی وقته خبری ازش نیست...
وبلاگش تعطیل شد. نگرانش هم نباش. نه منم خبری ندارم فقط می دونم تعطیل شده
از تو هم خیلی وقت بود خبری نبود
سلاممم عزیز دلم:
خوبی؟؟؟
آره شده که یه افرادی برند و فقط ازشون برام یه سایه مونده ...
ولی شاید حکمت اینه که بعضی ها فقط برای یه مدت کوتاهی ؛خیلی کم..که حتی تو نتونی به معنای واقعی لمسشون کنی بدون خداحافظی برند و برای تو فقط بشن یه علامت سوال و یک تلنگر بهت بزننند...
هزارتوی تنهایی آپ شد..
بووووس
سلام شهرزاد جان.
خیلی ممنون. تو چطوری؟
یه اس ام اس قشنگ داشتم که می گفت: حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست. خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما. خوش آن روزی که دریابیم جادوی حضور یکدیگر را.
میام بهت سر می زنم.
شاد باشی.
این یه اس ام اس بود. به نظرم بی ربط نیست.
حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست. خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما. خوش آن روزی که دریابیم جادوی حضور یکدیگر را.
یه وقتا ما آدما اصلا نمی فهمیم که بعضیها چرا تو زندگیمون حضور دارن در حالیکه هیچ تاثیری تو روابط ندارن. این واسه خود من بارها پیش اومده. اما هیچ وقت هیچ چیز بی حکمت نیست. چه بی سر و صدا اومدنشون تو زندگیمون و چه بی خبر رفتنشون...
اتفاقا من این مطلب و در جواب شهرزاد نوشتم.
خوندن دوبارش خالی از لطف نبود.
سلام بهار عزیز
تقریبآ تمام پستایی که نخونده بودم و یه جا بلعیدم.
مگان مبارک باشه . میدی ما یه یوقی باهاش بزنیم.
قول میدیم بوق بیابونی نزنیم.
ایام بکام.
پی نوشت : حسی که در رفتن دوستان بدون اعلام قبلی ادم و اذیت میکنه حس لنگ در هوا موندنه.
و اینکه ادم حس میکنه در جایی که مطمدن بوده میتونه چیزی رو اثبات کنه وقت بهش نرسیده .
ایام بکام
سلااااام آست عزیز. خوبی؟
فقط مواظب باش تو گلوت نمونه چون تعدادش زیاد بود. نه خدایی خجالت نمی کشی انقدر دیر به دیر میایی :(
سلامت باشب. اگه دست ما به بوقش رسید مال شما هم می رسه چون احتمال زیاد می خواد بفروشدش.
دقیقا منظور منم همین بود و خوشحالم که حس مشترکی رو توصیف کردی.
شاد باشی و سلامت
پیام زیبایی بود
متشکرم
به من هم سر بزنhttp://maadar.blogsky.com
چشم