ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.
ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

از هر دری سخن

تو این تعطیلات دو روزش و رفتیم قم. مثل جهنم گرم بود. بسکه عرق می ریختیم تنمون سوزن سوزن می شد. آخه گرما هم حدی داره!!! اما جای شما سبز زیارت خوبی بود. کلی دلامون باصفا شد. مسجد جمکران هم رفتیم جایی که من به معنای واقعی عاشقشم. هی شبستان می زنن و صحن و سراش و بزرگ می کنن اما زورشون میاد دو تا درخت بکارن که یه ذره سایه شه. از این نظر واقعا اذیت شدیم اما روی هم رفته خیلی خوب بود.

این چند پست اخیر وبلاگم و کرده یه سفرنامه. الحمدلله هر روزم یه جا می ریم جدی جدی دارم سفرنامه نویس می شم.

شنبه یکی از دوستام گفته بود می خواد بیاد خونمون. اونم یه پسر خیلی شیطون داره. مجید می گفت دورتادور  خونه رو سیم خاردار بپیچ که بچهه نتونه به چیزی دست بزنه. خلاصه اینا اومدن و پسرشم مقابل چشمای حیرت زده من ساکت بود. یه هر از چند گاهی یه کاری می کرد اما نسبت به دفعه قبل که خونه رو کله پا کرده بود به چشم نمیومد. این گذشت تا دم رفتنشون یه دفعه بچه وحشی شد. ما هم با تعجب نگاش  می کنیم که ییهو چه اتفاقی افتاد؟ می پرید از رو این مبل رو اون یکی در ویترین و باز می کرد از پرده آویزون می شد. خیالم راحت شد که این همون محمد حسینه و تغییری نکرده. داشتم نگرانش می شدم.

به مجید می گم حالا ما هی بچه های این و اون و می گیم واسه خودمون یه وحشی تمام عیار میشه. (خدایا چنین بلایی رو از سر ما دور کن)

تا حالا دیدین یه سید بره و تغییر دین بده؟ منم وقتی شنیدم خیلی تعجب کردم. بعید می دونم به خاطر خداشناسی و پیامبرشون باشه. فکر می کنم بیشتر به خاطر آزادی عملشون بود که الحمدلله به اونا رسید اما یعنی لازم بود به خاطر کلاه شرعی گذاشتن روی کاراش دینش و تغییر بده. اصلا درک نمی کنم.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
بید مجنون دوشنبه 20 خرداد 1387 ساعت 11:25 ق.ظ http://delhayebarani.blogfa.com

سلام بهار جان
زیارت قبول خانوم .
بچه های این دوره زمونه به طرز وحشتناکی شیطونن دختر و پسر هم نداره همه شون انگار دارن وحشی می شن خدا به داد زندگی نسل بعد برسه
و اما الناز... بهار جان دیروز ماهگرد فوت الناز بود... پنج شنبه ۱۹ اردیبهشت ساعت هشت شب فوت کرد . من اون موقع ها یه مشکلی داشتم که نمی تونستم زیاد بیام نت و خبر بدم شرمنده .
راستی بهار می دونی قضیه فوتش چی بود؟دو هفته بود که خیلی حالش بد بود هر روز دعا می کردم راحت شه ...
هفته هر روز بیمارستان پیشش بودم ، روز سه شنبه یه اتفاقی افتاده بود که داغونم کرده بود اون روز قتی بالا سرش بودم یه جوری نگاه می کرد که زدم زیر گریه و ازش کمک خواستم ، همون روز که از بیمارستان اومدم بیرون اون اتفاقه و قضیه به نحو غیر قابل باوری پیچیده شد و خلاصه بالا گرفت تا پنج شنبه ساعت ۴ و ۵ بعد از ظهر خیالم راحت شد و اون اتفاق هم از بین رفت دیگه و شب الناز فوت کرد ...

از خدا خواسته بودم زودتر راحتش کنه.متاثر شدم اما اینطور براش بهتر بود. از این دنیا که خیری ندید انشالله اون دنیا بهترینها رو داشته باشه.

ازت ممنونم که خبرم کردی.

شهرزاد دوشنبه 20 خرداد 1387 ساعت 03:31 ب.ظ http://shahrzad91r.blogsky.com

سلاممم بهار خانومی:
خوبی؟؟
زیارت قبول...
ما هم التماس دعا داریم؛میری برا ما هم دعا کن وا که وقت نمیکنیم بریم این جور جاها ؛شوهر به این خوبی هم نداریم....
اصلا کلا شوهر نداریم...
:))
که ما رو ببره...
بقیه هم که کارو زندگی دارند خودمونم که از همه بدتر...باز شما انگاری یه وقتایی پیدا میکنی..
با این سفرنامه هات..مرده سفرنامه نوشتنتممممممم
آره راست میگی نمیدونم این بچه های این دوره زمونه چرا وحشی شدن!!!!از شیطنت گذشته؛شیطنت نیست وحشی بازیه....
ما شیطون بودیم ولی نه این طوری
خدا به ما ها رحم کنه...
خیلی ها تو این دوره زمونه تغییر دین میدین بهار جون
چون هم بعضیها گند زدن به دین اسلام و هم به کثافت کشیدن و تحریفش کردن...
و کلا جهان داره به سوی شرک و بت پرستی رو میاره...
ولش کن بابا ..هر کی یه عقایدی داره..مسئله این جاست که بعضی ها شناخت درستی از دین اسلام ندارن..
نمیگم من دارم ولی خوب دین اسلام هم مثل دین های دیگه مخصوصا مسیحیت زیبا هست...
راستی تو اون یکی وبم هم لینکت کردم...
فدات شم..
فعلا....

سلام شهرزادی. بابا شرمنده می کنی. غافلگیر شدم امروز دیدمت اینجا. گفتم حالا می ره تا کی بیایی؛)

انشالله تو هم زودتر یه شوهر آقا و مهربون نصیبت بشه و در کنار هم خوشبخت باشید.

معلومه تو هم از این بچه ها زیاد دیدیا :)

موافقم با نظرت: هم بعضیها گند زدن به دین اسلام و هم به کثافت کشیدن و تحریفش کردن...

خدا عاقبت هممون و بخیر کنه.

یک دنیا ممنون.
بای

اقلیما دوشنبه 20 خرداد 1387 ساعت 04:58 ب.ظ

سلام
زیارت قبوول.
بهار خانم طرفای ما کم پیداییا!!
نکنه دیگه دوسم نداری!!!

سلاااااام اقلیمای عزیزم. خوبی؟
راست می گی خیلی بی معرفت شدم شرمنده. قول می دم تکرار نشه. همین الانم دارم میام خونت درو باز کن. نترس در وبت و می گم ؛)

من+ابخند=خداوند دوشنبه 20 خرداد 1387 ساعت 09:03 ب.ظ http://www.smmnilo.blogfa.com

سلام خانم گل خونه زیبای داری گلم...قلمت هم روان و زیباست..خوش حال میشم به منم یه سر بزنی منتظر لبخندت هستم....هر جا که باشی واست ارزوی سلامتی و شادی دارم...

سلام عزیزم. خیلی ممنونم از تعریفت.
منم برات شادی روزافزون آرزومندم و از حضورت در اینجا بسیار متشکرم.

من+ابخند=خداوند دوشنبه 20 خرداد 1387 ساعت 09:04 ب.ظ http://www.smmnilo.blogfa.com

خانمی من میخوام وبت رو لینک کنم اجازه هست؟ خبرشو بهم بده
شاد باشی

خواهش می کنم اجازه نمی خواد که.
هر کی هر موقع دلش خواست لینک کنه. باعث افتخار و خوشحالیست.

سارا سه‌شنبه 21 خرداد 1387 ساعت 08:58 ق.ظ http://sarasadr.blogfa.com

سفرنامه های خوبی هم مینویسی
در مورد اون سید که گفتی واقعیه من شما رو فعلا لینک کردم تبادل لینک یادت نره

خیلی ممنون.
آره بابا دروغم چیه.
لطف کردی.

شهرزاد چهارشنبه 22 خرداد 1387 ساعت 12:27 ق.ظ

سلامم عزیزم:
هزار توی تنهایی آپ شد...

سلام شهرزاد جان.
ممنون از خبرت :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد