ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.
ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

ساعت

پنجشنبه از سر کار یه راست رفتیم عیادت مادربزرگم. مامان و خواهرمم اونجا بودن. وایی نمی دونید این مینو چی شده. هزار ماشالله انقدر خوشگل شده هر چی نگاش می کنی بازم می خوایی نگاش کنی. سفید تپل چشمای سبز خوشگل، خوش خنده اصلا هر چی بگم کم گفتم.

 بعد دایی بزرگم اومد بعدم افسانه. ها فرهادم اومد (پسرخالم دادش فرزاد) بعد صدای ما در اومد: بابا دامااااااااد آخه تو همین ماه عقد کردن. کلی خوش گذشت دیگه. بعد دایی کوچیکم زنگ زد که اِ  اِ اِ شما اونجایید ما می خواستیم بیاییم خونتون. منم گفتم شب برمی گردیم شما بیایید. بعد گفت پس ساعت 6 میاییم دنبالتون با هم برگردیم منم قبول کردم اما همسر مبادی آداب بنده رضایت ندادن و گفتن که بار اول درست نیست و از این حرفا. اینم بگم که ما کلا خونواده راحتی هستیم و اصلا با هم رو درواسی نداریم و تو رفت و آمدامونم باز همه چیز و راحت می گیریم. خونواده مجید دیگه از ما هم راحت ترن اما ما تو رفتار با خانواده های همدیگه یه خورده سخت می گیریم. دست خودمونم نیست. اینه که بهش حق می دم چون خودمم همین طوریم. خلاصه ما ساعت 4:5 رفتیم و سر راهم یه کوچولو خرید کردیم و یه ساعته هم خونه رو مرتب کردیم( البته خونه ما همیشه مرتبه فقط گردگیری می خواد) هم غذا رو پختونده نمودیم و کلی از سرعت عملمان خوشمان آمد بعدم که مهمونامون اومدن و شب بسیار خوبی رو گذروندیم.

دیشبم خونه عمه کوچیکم دعوت بودیم که باز اونجا هم خیلی خوش گذشت. مخصوصا که من با این شوهر عمم حسابی کری داریم دیگه حالش و بردیم.  

راستی ساعت مجید و هم خریدم. عکسشم گذاشتم اینجا. دوست داشتید ببینید.

 

  

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 15 دی 1386 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام بهار
گفتی عکس گذاشتی فکر کردم عکس مینو رو گذاشتی
رفتم دیدم ساعت آقا مجیده
حالا چند خریدی؟
امروز رد پاتو تو وبلاگم ندیدم نگرانت شدم
همیشه خوش باشید

سلام داماد چند ساله. خوبی؟
عکس مینورم میذارم. بذار یه عکس خوشگل ازش بگیریم بعدم من که گفتم عکس ساعته...
اول بگو خوشگله یا نه.
چرا اومدم همون اول صبح. نظرم گذاشتم جواب ندادی هنوز.
شما هم شاد باشید.

شاذه شنبه 15 دی 1386 ساعت 04:31 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

سلامممم
باریکلا خانوم کدبانو
امیدوارم مادربزرگت بهتر شه

سلام.
البته هرگز به پای شما نمی رسیم.
انشالله.
خیلی ممنون که اومدی.
شاد باشی.

دکتر مجتبی کرباسچی یکشنبه 16 دی 1386 ساعت 09:27 ق.ظ http://www.mojtaba334.blogfa.com

سلام
با " ابراهیم بت شکن وپیرمرد بت پرست "
و شعر " بت شکن و بت پرست " بروزم
صاحبدلان

خوش جنس یکشنبه 16 دی 1386 ساعت 11:00 ق.ظ

به به به به چه ساعت قشنگی خریدی
انشاله مبارکشون باشه
امیدوارم آقا مجیدم از شما یاد بگیره واسه سرویس طلا هدیه تولدتون همینقدر سلیقه بخرج بده:-)

خیلی ممنون.
سلامت باشی.
آره حتما!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 16 دی 1386 ساعت 01:04 ب.ظ

سلام بهار
امیدوارم حالتون از همیشه بهتر باشه
حال مادر امیر علی خوب شده انشاله؟
یا خبر امیدوار کنندهای از کودک بیمارتون هست بگی ما رو هم خوشحال کنی؟
میگم عجب برفی داره میاد کرج
تهرانم برف داره میاد یا نه
مشتریهای ما هم که رسما اعلام تعطیلی کردن و الان زیر کرسی دارن یقل دوقل بازی میکنن
نه ماشینی تو خیابون پر میزنه نه پشه ای تردد میکنه
(که سرما سخت سوزان است)
تو هم که به روز نیستی بیایم مطلبی بخونیم استفاده ای ببریم
حالا چی کار کنیم

سلام.
خیلی ممنون.خوبم. شما خوبید؟
بهتره اما مدتیه که قرص اعصاب مصرف می کنه و به بچه شیر خشک می ده.
اینجا هم همینطوره. چنان برفا یخ زدن که بیا و ببین. جاتون خالی امروز سر خوردم و با اجازه افتادم زمین و چون دست مجید و گرفته بودم اونم انداختم :) یه خورده دردم اومد ولی دیگه زود خوب شد.
خوش به حالتون خونه اید. این رییس نامرد ما تعطیل نکرد. :(
سعی می کنم امروز آپ کنم.
فعلا
خوش بگذره.

بید مجنون یکشنبه 16 دی 1386 ساعت 05:18 ب.ظ http://delhayebarani.blogfa.com

سلام
پس حسابی جمع فامیلی جمع بوده دیگه....
ان شاء الله هیشه خوش باشین.
ما با اکثر فامیلها رفت و آمد نداریم!

سلام خانم گل. خوبی؟
آره دیگه جای شما خالی.
چه بد. من جمع فامیلامون و خیلی دوست دارم.
شاد باشی.

مبارک باشه ساعت.

مرسی سلامت باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد