ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.
ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

سرم

اگه یکی به شما سرم و اشتباه بزنه و خیر سرش هم دکتر باشه چیکار می کنید؟

تصمیم گرفتیم از تعطیلی کوچیکمون استفاده بهینه کنیم. در نتیجه راه افتادیم بریم سفر. تو راه من یه خورده گیج زدم بعد گیج تر شدم.بعد دیگه گیج گیج گیج شدم. وقتی از گیجی دیگه رو پا بند نبودم به یه بیمارستان رسیدیم و دکتره زودی اومد به من یه سرم بزنه. خیلی هم شلوغ بود اما من اورژانسی بودم. بعد بهم سرم زد اما احساس کردم به جای اینکه بزنه تو رگم زده زیر پوستم. بعد هی این قطره ها اومدن هی من هیچی نگفتم. هی اومدن باز هیچی نگفتم. کم کم دیدم پوستم داره می ترکه یه درد و سنگینی هم داشت. سوزن و از دستم درآوردم و به دکتره گفتم ببین آخه کجا زدی!!! دکتره عصبانی شد گفت بلند شو برو اصلا دیگه بهت نمی زنم. می گم خب ببین چیکار کردی؟ دستمم همینجوری داره می ترکه. بعد دکتره قاطی نمی دونم این سرم رو چیکار کرد عین اینکه شیر آب  و باز کنی همه سرم خالی شد. همون موقع منم از خواب بیدار شدم. شانس آورد وگرنه حسابش و می رسیدم

نظرات 7 + ارسال نظر
ققنوس چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 11:01 ق.ظ http://startofanend.parsiblog.com

بالاخره رفتی سفر یا نه؟!!!!
دیروز در حال و هوای وسوسه بودم که یه سر بزنم بهتون ولی نشد!

نه بابا خواب بود دیگه!!! :-)
چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟ هان چرا نیومدی؟
:-))))

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 11:44 ق.ظ

سلام بهار خانم
خوب شد که همش خواب بود داشتم از ناراحتی می مردم
چی میشه که همچین کابوسایی میبینی؟

از تبریکتان برای تغییر دکور ممنونم
و درمورد اشکال قسمت کامنت شکلات هم ممنونم از تذکر
و دقت شما حتما موضوع رو بررسی میکنم

سلاااااااام دوست خوبم. کم پیدایید!!!
نمی دونم والله. فکر کنم از بس به زمستون می گم برو دکتر و نمی ره تو خواب می بینم خودم رفتم دکتر.

خواهش می کنم. وظیفه بود.
آره دیگه می دونید که من یه وقتا میام چند بار نظر می ذارم. اما اونجا مچم و می گیره و نمی ذاره.

بید مجنون چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 04:53 ب.ظ http://delhayebarani.blogfa.com

سلام
بابا تو آخر سورپرایز و سرکار گذاشتنی ها
خیلی بامزه بود.
انقدر این زمستون خان شما کمرش خوب نشد تا من هم رگ سیاتیکم اساسا گرفت!
اگر طاق باز بخوابم عمرا نمی تونم بلند شم!!! مامانم می آد بلندم می کنه...
راستی چرا من صفحه کامنت هاتو که باز می کنم از این عکس ها نداره؟!
از همین شکلک ها که تو متن هات می گذاری
اولا فکر می کردم مال هیچ کس نداره اما تو کامنتهای دیگه می بینم علامت اختصاری هاش هست!

سلام بید جونم. خوبی؟
تو دیگه چرا مواظب نبودی. ای بابا!!!!!!!!!!
اسممون اینه که جوونیم اما هر کدوم یه جور داغونیم.
تو بلاگ اسکای مال هیچ کس نداره. اون علامت اختصاری ها رو هم تایپ می کنیم. طرف خودش منظور و می فهمه.
اینجوریه دیگه. :-)

نیلوفر پنج‌شنبه 17 آبان 1386 ساعت 10:53 ق.ظ

لوسسسسسسسسسسسسسسس...ولی جدا دکتره شانس آوردا ((=
میگما...کم پیدایی!!!

لوس چرا؟ :-(
نه بابا هستیم. منتها مثل خورشید پشت ابر :-)

جغدبندری پنج‌شنبه 17 آبان 1386 ساعت 02:08 ب.ظ http://joghd11.blogsky.com/

سلام کاش میزدی تو سرش تا مثل خودت گیج بشه و یه آمپول زیر پوست نثارش می کردی. درود

بابا خواب بود زیاد جدی نگیر.
ممنون که اومدی و نظرت و گفتی. :-)

شهرزاد جمعه 18 آبان 1386 ساعت 02:24 ق.ظ

سلاممممممممممممممم بهاری جونم:
خوبی عزیز؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا متن سره کارییییییییییییییییییی!!
بدو بیا آپمممممممممممممممممممممم
بدو بدو.......
قربونت
فعلا......................
بوسسسسسسسسسسس

سلام. شهرزاد جان خوبی؟
نه به خدا سر کاری نبود خوابم و تعریف کردم.
می ترسم بیام باز نتونم وبلاگت و بخونم ولی با این حال میام. انشالله که درست شده باشه.

ققنوس شنبه 19 آبان 1386 ساعت 01:25 ب.ظ

به قول نیلوفر {ددم وای!!}
اینجا صبح یه شکل دیگه بود! چرا این شکلی شد؟!!!

همین جوری. واسه تنوع.
خیلی دوسش ندارم. زیادم قشنگ نیست. خیلی دورش و شلوغ کرده. از طرفی هم از بس شکل قالب خودم و تو وبلاگای دیگه دیدم خسته شدم. تو بلدی طراحی قالب کنی؟ اگه بلدی می کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد