ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.
ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

کمر درد

پولای قلکم و برداشتم تا برم و یه سوییشرت بخرم. فعلا هوا خیلی سرد نشده که پالتو بپوشم. از شانس گل ما هم هنوز تو هیچ کدوم از این مغازه هایی که سر زدیم لباس زمستونی زنونه نیاورده بودن. نتیجه این شد که زمستون دوتا سوییشرت واسه خودش خرید. همیشه اسما می ریم که واسه من خرید کنیم اما رسما به کام زمستون می شه. شلوارمم باز دوباره داره به ملکوت اعلا می پیونده. باید یه فکری هم به حال اون کنم.

روزای جمعه به معنای واقعی روز نظافت خونه ماست. چون یه هفته که خونه نیستیم. یه روزی که هستیم باید حسابش و برسیم. همیشه هم حموم و دستشویی و راه پله ها با زمستونه خواب و پذیرایی و آشپزخونه هم با من. بعد چون زمستون ما هم یه کوچولو وسواس داره. یه جورایی هر هفته خونه تکونی می کنیم. خدایی جمعه ها بیشتر از روزای دیگه خسته می شم. دیروزم اصرار می کنه که الا و بلا من باید سقف و هم تمیز کنم. هی می گم تمیزه نمی خواد اما کو گوش شنوا. خلاصه رفت بالای صندلی و یه تکون اضافه ... نه نیفتاد کمرش رگ به رگ شد. حالا دیگه از دیروز صبح نمی تونه صاف شه. بعد چون هوس آبگوشت کرده بود جای شما خالی از ۶ صبح یه آبگوشتی بار گذاشتیم تا روی شعله کم واسه خودش بپزه. من موقع آشپزی خیلی ظرف کثیف می کنم. از ظرف شستنم به شدت فراریم. در نتیجه همیشه پخت و پز با منه. شستشو با زمستون. دیروز دیگه داغون بودم از بس ظرف شستم. هی به خودم می گفتم این بنده خدا هر روز چقدر ظرف می شوره هیچیم به من نمی گه. تازه فقط ظرف های ظهر که نبود. شبم مجبور بودم غذا درست کنم که واسه ناهار امروزمونم بیاریم. ای که بترکیم از بس می خوریم. هی ناهار شام. ناهار شام.

حالا دعا کنید کمر زمستون زودتر خوب شه. طفلی نمی تونه قشنگ راست وایسه. رنجور و خمیدس. از این چسبا هم زده می گه می سوزه. اصلا آروم و قرار نداره. با اون حالشم باز بلند شده اومده سر کار!!! شما بگید من چی بهش بگم؟؟؟    

نظرات 7 + ارسال نظر


تیم نقد و بررسی وبلاگها ترتیبی دادند تا خانواده ی بزرگ وبلاگ نویسان فارسی زبان در کنار هم با انتقادها و پیشنهادات خود به بهتر شدن وبلاگهای هم کمک کنند.

اگر مایل باشید که در بحثهای جنجالی ما شرکت کنید
صمیمانه مشتاق حضور شماییم.

http://www.naghdeweblog.blogsky.com/

سلام. راجع به اینکه می خوام نقد بشم یا نه ازم پرسیدین. تشکر می کنم که به منم سر زدین. اما من تازه کارم و وبلاگ نویسی رو از تیر ماه آغاز کردم و به جای دفتر خاطراتم اینجا می نویسم چون حس بهتری پیدا می کنم. اگر فکر می کنید روزمرگیهای من می تونه بحث جالبی داشته باشه خوشحال می شم نقدم کنید و البته به خودمم خبر بدید.شرکت در بحثهای شما هم حتما شیرین خواهد بود اگرچه من دقت نظر و شیوایی سخن شما را ندارم.

[ بدون نام ] شنبه 12 آبان 1386 ساعت 12:51 ب.ظ

سلام بهار
یه بلا دوره انشاا...آماده دارم هر وقت میام وبت همرامه که بلا فاصله بذارم تو کامنت مطلبت
امیدوارم هرچه زودتر درد کمر زمستون خوب شه
شما هم اینقدر از این طفلک کار نکش
حالا اخلاقش خوبه شما چرا سو استفاده میکنی
زمستون جون الاهی فدات شم شما هم دو قطعه
عکس ویک برگ کپی شناسنامه برام ارسال کن
تا تو سندیکای (ز ‌ذ)ثبت کنم و شانس خودتو برای
این مرحله از انتخاب ریاست محک بزن

نیلوفر شنبه 12 آبان 1386 ساعت 04:29 ب.ظ

شوهر عزیز تر از جانتو چشم کردنننننننننننننننننننننن!!
ایشالله زود خوب شه...آخییییییییییی :(

ای خدااااااااااااااااااااا چرااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انشالللللللللللللللللللللللللللللله

کاوه - روزمرگی یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 01:48 ق.ظ http://www.rroozzmmaarreeggii.blogfa.com

سلام بهار عزیز.

متخصص در امور کمر درد و ممر دردم من . مدتهاست با این درد لعنتی همخونه و هم سفره ام . راهنمایی یا کمکی خواستی در خدمت داداشمون ( جناب مستطاب زمستون )و بانوی گرام هم هستیم .بی تعارف .


آبگوشت تون بز باش بود ؟؟؟؟ منم بودم ؟؟؟؟؟

این غذا پختن برا منم مکافاتیه که نگو .

اگه این غذا خوردن هم هفته ای یه بار بود خیلی بهتر می بود . آخر هفته قشنگ ادم دوشش و می گرفت غذاش و میخورد . بیرونش و میرفت و کپه مرگش و میزاشت و تا یه هفته راحت بود .

ایام بکام همیشه انشالله .

سلام. خوبی؟
آره کمک می خوام چیکارش کنم زودتر خوب شه؟ پیاده روی واسش خوبه یا نه؟

نه بزباش نبود. اما دلت نخواد جا افتاده و خوشمزه بود.

آره به خدا می بینی. چقدم وقت می گیره. تازه خدا نکنه آدم گیر بده تزیینش هم بکنه.

کاشکی بود. خیلی بامزه نوشتی. :-))))

شاد باشید و سلامت.

شهرزاد یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 03:59 ب.ظ

سلام بهاری جونم:
خوبی عزیزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوهرت چه طوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وایییییییییییی که از روزای جمعه نگو که داغم تازه میشه!!!!
خونه ی ما که انگار خونه ی تکونیه عیده با اینکه هر روز مامانم تمیز میکنه و جارو .... باز بابام ما رو بد جوری به کار میگیره همه میگن روز جمعه روز استراحته ولی باسه ما که این طور نیست از بقیه ی روزا خسته تر میشیم....:))))
مواظب خودت باش
قربونت
فعلا...................:))))

پس حکومت خونه شما هم عین مال ماست.
بابا جمعه ها می خواهیم استراحت کنیم این و به کی بگیم؟ :-(

کاوه - روزمرگی یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 07:17 ب.ظ

سلام بهار عزیز

برای کمر درد گرچه بهتره سر خود دارو مصرف نکنه و یه مداوای اساسی انجام بده که دردش مثل مال من مزمن و کهنه نشه ولی برای بارهایی که اینجوری اتفاق میموفته بهتره طبق عادت مالوف و مرسوم همیشه یا برای مدتی گرم نگهش داره .
قبل از این کار بهتره از پماد و یا ژل پیروکسیکام و یا دیکلو فناک استفاده کنه و اونقد ماساژش بده که کاملآ جذب بدنش بشه بعد روش و یه تیکه پلاستیک فریزر بزاره و بعد با شال و یا کلیه بند ببندتش . بهتره این کارو شب انجام بده و بخوابه تا نه حرکتی داشته باشه و نه سرما بهش بخوره.حد اقل دو سه شب انجام بده موثر خواهد افتاد .

ضمنآ موقع خواب هم ترجیحآ بهتره یه بالش زیر زانوهاش باشه تا کمر کاملن صاف و روی زمین قرار بگیره و همچنین مواقعی که به پهلو میخوابه بالش بین دو زانوش باشه و مانند جنین در شکم مادر بخوابه.

یه پماد دیگه هست که وقتی استفاده کرد نباید گرما بهش بده چون این بر عکس از قدرت خنک کنندگی بر خورداره اسمش هست LANDEPX- CRYSTAL ICE

این پماد امریکاییه و من قبلآ از داروخانه تهیه کردمش ولی اگه گشتی ونبود بگو تا همین و برات با پیک بفرستم.

در مورد قرص گرچه نمیتونم نسخه بپیچم ولی کپسول های نوافن بسیار بسیار موثر هستند . بسیار زیاد .

این کپسول ها مسکن های قوی برای کمر درد و ممر درد ! هستند .

یه قرص دیگه دارم که بچه ها از کانادا برام فرستادن و اونا جالب ترین چیزیه که تا حالا استفاده کردم و متاسفانه اسمشم نمیدونم و فقط چند تا ازش برام مونده که با کمال میل حاضرم تقدیم کنم .

یامن اسمه دوا و ذکره شفا .

پاینده و مستدام باشید . انشالله

بابا استاد دیگه یه پا دکتر شدیا.
دستت درد نکنه. خیلی استفاده کردم. حتما از امشب این کار و می کنیم. از پیروکسیکام استفاده کردیم اما نبستیم.
بازم ممنونم. تو هم انشالله زودتر خوب شی و دیگه ام گرفتار کمر درد و ممر درد نشی.

بید مجنون/زرین سابق سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 12:24 ق.ظ http://delhayebarani.blogfa.com

سلام
ان شاء الله که زمستون خان هر چه زودتر خوب بشن تا از شستن ظرفا حداقل خیالت راحت شه!!!
خیلی بدجنسی بود نه؟!
امیدوارم هرچه زودتر خوب بشن ...
واییییی کار مزخرف تر از ظرف شستن سراغ ندارم!!!
ازه من اصلا کار خونه نمی کنم اما از ظرف شستن از همه بیشتر بدم می آد

سلام. خوبی؟
یه هفته گذشته هنوز خوب نشده. :-(
نه خدایی راست گفتی. :-)
کاملا موافقم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد