ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.
ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

بازم بازی

سلام به همه دوستان

بازم یه بازی دیگه شروع شده اما یه افشاگری وحشتناکه. نیلوفر مرداب دعوتم کرده تا شرکت کنم. منم دعوتش و لبیک گفتم و دلش و نشکستم. البته شایدم بهتر شد. تو پست قبلی گفته بودم که می خوام یه چیزی بگم اما تردید دارم. حالا با شرکت تو این بازی عملا اون تردید و باید بذارم کنار.

همونطور که می دونید روز اول به عنوان ناشناس و با یه هویت جعلی وبلاگ نویس شدم ولی حالا که فک و فامیل و در و همسایه می شناسنم و لطف می کنن بهم سر می زنن دیگه هویت جعلی به کارم نمیاد. خودم و راست راستی معرفی می کنم و شما هم هر کدوم از اسمارو که دوست داشتید صدام کنید. خلاصه ما اینیم:

و اما بازی:

خودتو معرفی کن: من سمیه ز ... هستم متولد 15 اردیبهشت 1361... 3 تا خواهر دارم: مهیار، افسانه و فرزانه. ا سال و 37 روزه که ازدواج کردم. اسم همسر عزیزتر از جانم مجید است که با هم همکاریم.

فصل و ماه و روزی که دوست داری: فصل بهار و دوست دارم. ماه هم از اسفند تا اردیبهشت و که شادابترین روزهای سال هستن.اسفند که خونه تکونی و شور و شوق و خرید عیده. فروردین که سال عوض می شه و خیلی چیزا رو هم با خودش عوض می کنه و اردیبهشت که هنوز هوا خیلی گرم نشده و جوونه های زیبا و برگهای سبز روشن رو روی درختهای کنار خیابونا و پارکها می بینیم و کلی انرژی می گیریم. ماه رمضان و محرم و هم دوست دارم. نه به خاطر مصیبتهای این دو ماه چون مصیبت که دوست داشتنی نیست. فقط به خاطر حس و حال خودم. روز هم هر روزی که توش یه اتفاق خوب بیفته و بیهوده نگذره. 

رنگ تو: همه رنگا رو دوست دارم و از همشونم استفاده می کنم اما از همه بیشتر آبی

غذای مورد علاقه: انواع کباب +  فسنجون و پیتزا

موسیقی مورد علاقه: یه وقتی بود که فقط اندی گوش می دادم. اما الان همه چی گوش می دم به جز خواننده های در پیت و سوسولی که جدیداً عین علف هرز دارن موسیقی پاپ و به گند می کشن.

بدترین ضد حالی که خوردی: دلم نمی خواد این و بگم ولی می گم. در مورد یکی از خواستگارانم بود که از طریق یکی از دوستانم قرار گذاشته بودن بیان خونه ما و من هم طبق معمول از خواهر و شوهر خواهرمم خواسته بودم که بیان ولی اون روز هرچی منتظر شدیم نیومدن و بعد هم یه دلایلی آوردن که به اونش کاری ندارم. اما اون روز احساس تحقیر شدن داشتم و خیلی حالم گرفته بود البته نه از اینکه حالا اون بیاد یا نیاد چون علاقه ای بهش نداشتم که از نیومدنش ناراحت شم از اینکه من و خونوادم و سر کار گذاشته بودن خیلی ناراحت بودم و نمی دونم دیگه طرف خودش اصرار داره بیاد بعد که قبول می کنی پیداش نمی شه. خیلی زور داره.

بزرگترین قولی که دادی: قولی بود که من و مجید بعد از جشن عقدمون به هم دادیم و روز عروسیمون تجدیدش کردیم که همدیگه رو خوشبخت کنیم و باعث سربلندی همدیگه باشیم و به پیشرفت هم کمک کنیم.

ناشیانه ترین کاری که کردی: وارد یه کاری شدم که اول بسمه الهی یک میلیون و دویست هزار تومن ضرر کردم اونم درست وقتی که حسابی دستم خالی بود و به جز پروژه های سبکی که تو خونه کار می کردم کار دیگه ای نداشتم.

بهترین خاطره ی زندگیت: روز عروسیم.

بدترین خاطره ی زندگیت: اجازه بدین این و نگم. حتی وقتی یادمم می افته حالم بد می شه.

شخصی هست که بخوای ملاقاتش کنی: آره مگه می شه نباشه. قبلنا خیلی دوست داشتم یه بارم که شده اندی و از نزدیک ببینم. اما الان به جز امام زمان کسی نیست.

برای کی دعا می کنی :واسه همه. هر کی که بیاد تو یادم. غریبه و آشنا یا زنده و مرده هم هیچ فرقی نداره.

به کی نفرین می کنی :اهل نفرین نیستم. اما شاید یه وقتا این سردمدارا رو بگم خدا لعنتشون کنه. معتادارم می گم خدا از رو زمین برشون داره. اما اگه کسی خودم و اذیت کنه یا دلم و بشکنه نه نفرین نمی کنم.

وضعیتت در ده سال آینده البته برنامه دارم ولی اینکه تا 10 سال دیگه رو پیشگویی کنم خیلی سخته. اصلا تا اون روز کی مرده و کی زنده. فقط یه چیز و مطمئنم. اگه باشم  می شم 35 ساله.

حرف دلت: کاش بفهمیم داریم چیکار می کنیم و کجا پا می ذاریم. کاش فقط خودمون و نبینیم. کاش همدیگه رو دوست داشته باشیم. واسه خوشحالی همدیگه تو هیچ چیزی کوتاهی نکنیم. کاش اشتباهای هم و ببخشیم. کاش دلمون و خالی از حضور خدا نکنیم. نمازامون و درست بخونیم. معنی واقعی قرآن و درک کنیم. عاشق باشیم و عاشق بمیریم.

منم صمیم، ققنوس، باور من، مرگ رنگ، روزمرگی و حرف دل و دعوت می کنم که انشالله بازی رو ادامه بدن.

نظرات 13 + ارسال نظر

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>


http://www.dvp.mihanblog.com
گنج7دریا
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع/شرکت درجایزه800دلاری

نیلوفر یکشنبه 22 مهر 1386 ساعت 02:59 ب.ظ

بالاخره نقابتو برداشتی سمیه خانم!!!آخیششششششششششششش..مردم انقد بهت گفتم بهار!!!
این خواهرات که یکی از یکی ماه ترن...مخصوصا زن عموی خودم (بوسسسسسسسسسسس)
من ققنوسو دعوت کردم اما باری نکرده انگار‌:(

آره دیگه. این نقابم کاری واسه ما نکرد. با اسم خودم راحت ترم.
نظر لطفته.
شاید با تاخیر بازی کنه. انقدر لب و لوچت و آویزون نکن.

عارفه یکشنبه 22 مهر 1386 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.a17.blogsky.com

سلام دوست گلم
مرسی که به بازی دعوتم کردی. در اولین فرصتی که یه وقت خالی بین کارام پیدا کنم می نویسم. اگه خدا بخواد....
خیلی ماهی.
بوس بووووووووووس بووووووووووووووووس

سلام. عارفه جان. منتظرم.

[ بدون نام ] دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 04:57 ق.ظ

(¯`v´¯)
`*.¸.*´ٍٍ
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________**** _______
___***____***____***__ *** ______
__***________****_______***____
_***___سلام___**__سلام__***___
_***____::::من آپم::::______***___
_*** ____________________***____
__***___بدووووووبیاااااا_____***____
___***_________________***_____
____***____منتظرم!____***______
______***___________***________
________***__بای__***__________
__________***___***____________
____________*****______________
_____________***_____
http://delle.blogsky.com

چشم. الان میام.

ققنوس دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 09:00 ق.ظ http://wWw.StartOfAnEnd.bLogFa.iR

به این نیلوفر بگو اگه یه ذره مطلبامو میخوند، میدید که نوشتم به زودی بازی میکنم!!!!
اسم واقعیت مبارک! حالا خودت کدوم اسمتو ترجیح میدی؟

بهش گفتم.
آزادی. هر کدوم و دوست داشتی بگو.

کاوه - روزمرگی دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 09:32 ق.ظ http://rroozzmmaarreeggoo.blogfa.com

سلام دوست عزیز

جالب بود متنت مخصوصآ پست قبلیت . کم کم تم روزمرگی و طنز در نوشته هات داره بیشتر میشه.

ضمنآ یه کدبانوی خوب ماهی رو توی آبلیمو و پیاز نمی خوابونه چون ماهی گوشتش خیلی لطیفه و خیلی زود از هم باز میشه.

خانومای با سابقه میدونند من چی میگم.

من تخصصم طبخ ماهیه .

یا حق

سلام. خیلی ممنون.
خبر نداری دلبندم. اولا نه با هر ماهی . بعدم این کارو بکن خیلی خوشمزه می شه.
وقتی هم قلفتی بذاری تو سرخ کن دیگه تکونم نمی خوره.
راستی تو مسابقه شرکت کنا. منتظرم.

صمیم دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 09:43 ق.ظ http://alisa50-50.blogsky.com

سلام خانومی .ممنونم از دعوتت به بازی.دارم مینویسم.به زودی میذارمش.قربانت.

سلام صمیم جان. منتظرم.

کاوه - روزمرگی دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 11:17 ق.ظ http://rroozzmmaarreeggii.blogfa.com

سلام بهار عزیز .

ممنونم از دعوتت . امیدوارم بتونم خودم و راضی کنم که حد اقل بخاطر دوستان عزیزی همچو تو هم که شده همبازیتون بشم.

فقط یه پیشنهاد .

دوستانی رو که به بازی دعوت میکنی لطف کن و اسمشون و طوری تو متنت قرار بده که وقتی روی اسمشون کلیک میکنی بتونیم وارد بلاگشون بشیم.

ضمنآ اسم اون ماهی هم بهم بگو پیلیز .

روز خوش

سلام.
خواهش می کنم.
راستش و بگم :-( من بلد نیستم اسمارو اینطوری بذارم.
من معمولا شیر می گیرم ولی اون روز سنگ سر گرفته بودم. با این فیله ماهیها هم می شه اصلا هم وا نمی رن. تازه یه بارم قزل آلا رو کردم و اونم وانرفت. خیلی هم خوشمزه بود. شبیه جوجه می شه. منظورم طعمشه.

فرزانه دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 02:13 ب.ظ

من به تو افتخار میکنم که تونستی حقیقت و بگی. راستی یه خورده زود به زود آپ کن. حوصله ام سر رفت.

آره گفتم. ولی انگار خودمم به این عادت کردم.

محمد دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 04:11 ب.ظ http://delle.blogsky.com

سلام عزیز
اگر خدا قسمت کرد و از این ... رها شدم دعوتو اجابت می کنم والا شرمنده
بازم متشکر عزیز که دعوتم کردی
بای

خواهش می کنم.منتظرم.

نسیم ۷ساله سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 12:01 ق.ظ http://nasim7sale.blogfa.com

سلام خوبید؟ وبلاگ زیبا و جالبی دارین خوشحال میشم به کلبه ی آلوده ی مقدس هم سری بزنین.موفق و پیروز باشین.

سلام. بله حتما با کمال میل میام. از این که شما هم اومدین و به من سر زدین ممنونم.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 08:28 ق.ظ

سلام همیشه بهار
ممنونم که مرا به این بازی قشنگ دعوت کردی
با کمال میل پاسخم به دعوتت مثبت است وظرف امروز یا فردا منتظر افشاگری های من باشید
حمید

سلام. فکر نمی کردم قبول کنید. خوشحال شدم و منتظرم.

زرین جمعه 27 مهر 1386 ساعت 09:44 ب.ظ http://delhayebarani.blogfa.com

سلام
اسمت قشنگه اما من عادت کردم بهت بگم بهار جون!
حرفای دلت چقدر قشنگ بود خانوم خانومااااا

سلام.
خیلی ممنون. هر طور که راحت تری صدام کن. منم اسم بهار و دوست دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد