ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.
ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

ما از مکه آمدیم آیا؟

دیروز رفتیم ولیمه عمه و عموی زمستون. جاتون خالی حسابی خوش گذشت. تحویل بازاری بود که بیا و ببین و البته چون شخص شخیص بنده نو عروس زیبای برادر مرحومشان می باشم در نتیجه بالای مجلس جلوس کردم و خواهرشوهرها کنارم نشستند و انواع اغذیه و اشربه مقابلمان قرار گرفت.

مجلسشان را در مسجد برگذار کردند. من هم در نهایت تعجب دیدم کسی را برای مداحی آوردند که نوحه می خواند و ذکر مصیبت می گوید و آنچنان واقعه کربلا را با سوز و گداز تعریف می کند که همه اشکشان درآمد. اینکه چه ربطی داشت نه من و نه هیچ کس دیگر نفهمید. بعد از پذیرایی شام آوردن و بعدش هم موقع رفتن بود. من و آمنه همینطور نشسته بودیم و حرف می زدیم و هی پیرزنها می آمدن و با ما دست می دادن و خداحافظی می کردن. آخرش هم نفهمیدیم که ما از مکه آمده بودیم یا عمه و عموی زمستون. بعد از اینکه مسجد تقریبا خالی شد بالای مجلس را ول کردیم و از جایمان بلند شدیم. عمه هم ما را سخت در بر گرفت و برایمان آرزوی خوشبختی وزیارت خانه خدا را نمود ما هم سرخوش از این همه تحویل قدم زنان به اتفاق خواهرشوهرها به خانه بازگشتیم و البته ناهار امروزمان را هم دادند تا ما گرسنه نمانیم و ضعف بر ما مستولی نگردد و پیوسته فرد مهمی برای جامعه باشیم. عمراً فامیل شوهری و البته شوهری به این ماهی داشته باشید. در آخر هم بعد از اینکه به خانه رسیدیم دور هم چند لیوان چای خوردیم و حسابی کیف کردیم و بعد به خانه خودمان رفتیم و آرمیدیم. (روحمان شاد)      

نظرات 8 + ارسال نظر
انصاری دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 04:56 ب.ظ http://http://adineh.blogsky.com/

سلام جالب بود
بایک غزل تازه به روزم.
منتظرحضورسبزت هستم

سلام ممنون که اومدی. حتما بهت سر می زنم.

فرزانه دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 04:56 ب.ظ

گفتم حالا که ما از زیارت شما بی نصیب ماندیم حداقل عرض تبریکی برای بازگشتتان داشته باشیم.

دستت درد نکنه. ایشالا قسمت شما.

رضا دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 05:17 ب.ظ http://baleshovgh.persianblog.ir

سلام
خاطره خوبی بود و شما هم خوب نوشتی.
یه سر بزن.

ممنون و چشم.

حمید دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 08:42 ب.ظ

سلام
اولش همین جوریه بعضی ها میگن نقل مجلس
بعضی ها میگن گل سر سبد مجلس
مهم اینه که گل سر سبد همیشه (بهار ) باشی
چشم حسودت کور شه الاهی
زیاده جسارت است

بابا تحویل . . . خیلی ممنون

مرگ رنگ دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 10:34 ب.ظ http://www.a17.blogsky.com

میخ ها را در کف دستم بکوبید
علاج این دست اویزان همان درد است
انها را هرگز نمی خواهم
جز اینکه با خونم امیخته ببینم

سلام بهار جونم........
چطوری؟
نظر خاصی ندارم که بدم . فقط امدم نظر دادم که نگی نظر نمی دین
شاد باشی
بووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووووووس

ممنون همین که میایی خیلی خوشحالم می کنی.

مهیار شنبه 27 مرداد 1386 ساعت 01:52 ب.ظ

بابا بی کلام. بی کلامیت من و کشته.

[ بدون نام ] شنبه 27 مرداد 1386 ساعت 01:53 ب.ظ

ممنون که اومدی. حتی اگه ساکت باشی.

مهیار شنبه 27 مرداد 1386 ساعت 01:56 ب.ظ

زیارت قبول شما عمه زمستون نداره که

انشاالله قسمت خودتون بشه به زودی

انشاالله همراه هم. (صلوات)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد