ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.
ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

شعری از خودم در حالی که قلبم بسیار شکسته است

ای که از صفحه وبلاگی ما می گذری          گر نظر دهی چه باشد، نظری ده، چرا اینطور می روی؟

                                           

                                            

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 14 مرداد 1386 ساعت 05:22 ب.ظ http://karaj400.blogsky.com/

سلام
شعرت بسیار مغز دار وزیبا بود
پیشنهاد مای جگر سوز بگی
به زمستان

سلام. دستت دردنکنه اومدی. اتفاقا قصد سفر داریم. اگه خدا قبول کنه یه وام از رو هوا برسه تا کرج میاییم و برمی گردیم و اتفاقا فکر کنم چون هر روز میام به وبلاگت سر می زنم شاعر شدم. D-:

abioFarzad یکشنبه 14 مرداد 1386 ساعت 07:29 ب.ظ http://StartOfAnEnd.bLogFa.cOm

به به به به به به به!!!! ببین کی اومده تو دنیاهای وبلاگ! میگفتی یه گاوی شتری چیزی میکشتیم! حالا این کارم که نمیکردیم حداقل لینک که میکردیم!
راستی! مما با هم عضویت تو بلاگفارو تمرین کردیم! اینجارو از کجا آوردی دیگه!!! D-:
بعدشم من کجا عرفان کجا! من راه رفتن معمولی هم بلد نیستم چه برسه به اینکه رو اعصاب عرفان راه برم!!

سلام. تو منو از کجا پیدا کردی باهوش. می خواستم مخفی بمونم.
از بلاگفا خوشم نیومد. اینجا رو بیشتر دوست دارم. من تو رو اتفاقی پیدا کردم. بعدم که اسمت و دیدم فهمیدم تویی. برات نظر نمی ذاشتم که من و پیدا نکنی. اما ظاهرا دست کم گرفتمت.
بعدشم از روی نوشته ها و کتابایی که می خونی معلومه. (-:
حالا که اومدی لینکم کن. خوش اومدی. منم لینکت کردم بدون اجازه
)-:

ژ یگولو دوشنبه 15 مرداد 1386 ساعت 12:02 ق.ظ http://www.zhigulu.blogsky.com

سلاممممممممممممممم بهار خانوم...

ممنون سر زده بودی...مرسی...

به قول اون یارو تو تی وی..خدا کنه کارای دیگت مث شعر گفتنت نباشه..:دی
شوخی کردم عزیز...

موفق باشی و شاد همیشه...فعلا...

اختیار دارید. حالا دیوان اشعارم و رو نکردم. از این به بعد قراره تو هر پست یه بیتش و بنویسم. بیایید و بخونید. باشد که رستگار شوید.

فرزانه دوشنبه 15 مرداد 1386 ساعت 06:13 ب.ظ

ای بابا.دختر این کولی بازیها چیه درآوردی. آبرومون رفت. خوبه کسی نمیدونه تو خواهر منی. خب می گفتی خودم هرروز واست نظر میذاشتم عزیزم.

اینجولی نگو دیگه من نالاحت می شم.
حالا که گفتم ببینم چیکار می کنی. (-:

abioFarzad دوشنبه 15 مرداد 1386 ساعت 10:18 ب.ظ http://wWw.StartOfAnEnd.bLogFa.cOm

اینکه منو از کجا پیدا کردی بعدا برام تعریف کن!
ولی انصاف هم نبود تو بیای وبلاگ منو ببینی ولی من مال تورو نبینم! بود؟!! D-:

آره بود. اینجوری بیشتر کیف می داد. (-:

حسین سه‌شنبه 16 مرداد 1386 ساعت 07:40 ق.ظ http://www.hosseen.blogsky.com/

ی که از کوچه معشوقه ما می گزری بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

این شعرو با حافظ مشترکا گفتیم اما سر این بیت اختلاف نظر داشتیم. آخر من احترام سن و سالش و نگه داشتم و این بیت و تو وبلاگم گذاشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد