امروز به شدت احساساتی هستم. صبح مطلبی راجع به خدا در وبلاگ( باور من خواندم) که احساسم را شیشه ای کرد. بعد هم دو سخنرانی از سخنرانی های الهی قمشه ای گوش دادم که حالم را بدتر کرد. یعنی بهتر کرد. یعنی به خود واقعیم نزدیکتر کرد. یعنی برای ساعاتی مرا از مادیات این دنیا جدا کرد.
من به خدای خود چه بگویم تا بداند همانطور که او مرا عاشقانه دوست دارد من نیز با همه وجودم دوستش دارم و می خواهمش و این را با تمام آنچه که او به من داده احساس می کنم چراکه عظمت حضور او غیر قابل انکار است. خدای من در وجود من و در قلب من زندگی می کند. خدای مهربان من مالک من است. چه کسی می گوید خدای مهربان من مخلوقات نافرمانش را به جهنم می فرستد تا عذابشان دهد. اصلاً مگر خدایی به این مهربانی و بخشندگی می تواند بندگان ضعیف خود را در آتش بسوزاند!...نه من باور نمی کنم. من گمان می کنم جهنم جایی است که بندگان نااهل را به آنجا می برند تا از خدا دور شوند و سایه لطف او و گرمای وجود پاک او را احساس نکنند و عذاب آنها که همانا بزرگترینشان می باشد همین است. و بهشتیان از این جهت به تمام لذائذ می رسند که در جوار خدا به سر می برند. پس دیگر به من وعده قصرهای باشکوه و غذاهای رنگارنگ و پریان زیبا را ندهید. من دیگر کودک نیستم که به وسوسه رسیدن به این چیزهای ناچیز بنده خوب خداشوم. به من فقط بگویید که اگر نخواهم خوب باشم، دیگر خدا را نخواهم دید...
سلام
خوب می نویسی
سری بزن
ما می تونیم با هم ترانه عشق رو کامل کنیم.
اگر دل دلبری دلبر کدامی....اگر دلبر دلی دل را چه نامی......
دل و دلبر به هم آمیته دیرم.....ندانم دل که و دلبر کدامی
سری هم به ما بزن
خواهم آمد.
انگاه که دوست داری همواره کسی به یادت باشد
به یاد من باش
که من همیشه به یاد تو ام.
از طرف بهترین دوست شما خدا
سوره بقره آیه ۱۵۲
همیشه می توانی خورشید را درون خود بیابی کافی است در تکاپوی یافتن آن باشی.
این پاسخ پیغام زیبای شماست. (متشکرم)
سلام خانم
ممنونم از پاسخ زیبای شما
به نظر من
وممنون از اینکه به من سر زدی
با تشکر واحترام
حمید
من هم ممنونم که به من سر می زنید.
من نوشته های شما را دوست دارم. خیلی زیاد...